دیش و ماهواره

ای دیش تو بر بام و تو از دیش به تشویش
تشویش رها کن که مصونی تو ز تفتیش
پنهان چه کنی دیش دو متری به سر بام
یک سوی بنه پوشش و از دیش میندش
از تاری تصویر مباش این همه دلگیر
از بابت برفک منما این همه تشویش
مرغوب نبودست مگر نوع ال.ام.بی
کاین سان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش
شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم
از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش
دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود
امروز چو نیکو نگری بیشتر از پیش
گر چشم خرد بازکنی موقع دیدن
بربام کسان دیش ببینی زیکی بیش
این سوی عرب ست بود آن سوی سی .ان.ان
این جانب ری می نگرد، آن سوی تجریش
این زیر بلیتش بود از کیش الی قشم
آن تحت تیولش بود از قشم الی کیش
شرقی طلبی دست بر این فیش فشاری
غربی خواهی شست نهی بر سر آن فیش
فریاد از این دیش که چون گاو زراعت
در مزرع افکار من و تو بزند خیش
این دیش چو مار است که هر سو بکشد سر
یا عقرب جراره که هر جا بزند نیش
لوف(1) است اگر دیش شود میش یقیناً
جز بره ی ادبار(2) نمی زاید از این میش
بس نکته که در دیش نهان است ولیکن
چون قافیه تنگ است نگردم پی باقیش




